ماموستا عبدالکریم آذرین امام جماعت مسجد هجرت و مدیر مدرسهی علوم دینی شیخ سعید نورسی پیرانشهر که در ۳۰ خردادماه سال جاری بهوسیلهی نیروهای امنیتی دستگیر شد، همچنان در بازداشت به سر میبرد.
بنا به گزارش اصلاحوب ماموستا آذرین از اعضای پیشکسوت جماعت دعوت و اصلاح در استان آذربایجان غربی، در طول سی سال خدمت صادقانه در کسوت امام جماعت و جمعه و تدریس علوم دینی و تربیت دهها طلبه و عالم علوم دینی بر اساس فقه امام شافعی -رضی الله عنه- و منهج میانهروانهی اهل سنت و جماعت شهره و زبانزد خاص و عام است و پیشینهی وی چنین مدّعایی را اثبات مینماید.
پایگاه اطلاعرسانی اصلاح امیدوار است که آن استاد و عالم برجستهی دینی در اسرع وقت ممکن از بازداشت آزاد شده و با تداوم خدمت به خلق بر اساس اسلام وسطی و خوانش رحمانی از دین، زمینهی ریشهکن نمودن افراطیگری دینی در این منطقه به حد اقل ممکن برسد. وما ذلک علی الله بعزیز
گفتنی است داماد وی ملا محمد عمری از اعضای جماعت دعوت و اصلاح نیز روز ۲۰ خردادماه از سوی نیروهای امنیتی در پیرانشهر بازداشت شده است.
نظرات
بدوننام
17 تیر 1396 - 03:36خداوند زودتر موجبات آزادی ماموستا و دامادش را فراهم نماید.
رسول رسولی کیا
14 تیر 1396 - 07:22خاطراتی با ماموستا عبدالکریم آذرین «بخش اول» تلاوت و تفسیر سوره طارق رسولی کیا از مهاباد سال ۱۳۶۷ هجری شمسی در روستای دیلزه از توابع پیرانشهر طلبهای جوان بودم، از اینکه در خدمت ماموستا اسعد کرمانجی درس میخواندم خیلی لذت میبردم. باگذشت ایام، نام ماموستا عبدالکریم سوغانلو «آذرین» را به عنوان یکی از دعوتگرانی که با دیگر ماموستایان لاجان تفاوتهایی دارد، به گوشمان میخورد. خیلی مشتاق این بودم که از نزدیک زیارتش کنم و از خدمتش کسب فیض نموده و درس طلبگی بخوانم... ماموستا که امام و مدرس روستای «ههنگەوی» پیرانشهر بود، دارای حجره طلاب علوم دینی بود و شنیدهها حاکی از آن بود که از نقاط مختلف کوردستان و بویژه پاوه و اورامانات هم طلبه دارد... از طرفی هم شاهد حساسیت و حسادت عدهای از ماموستایان منطقه نسبت به او و همفکرانش -که تعدادشان اندک بود- بودیم... برای زیارت ماموستا کریم لحظه شماری میکردم. این شور و اشتیاقم را روزی با ماموستا کرمانجی درمیان گذاشتم که در پاسخ فرمود: عجله نکن؛ ان شاالله تو را با خودم پیش او میبرم... منتظر روز موعود بودم که یکی از طلبهها -که آشنایی چندانی نسبت به ماموستا آذرین نداشت- گفت: الان ماموستا کریم ههنگهوی را دیدم که به منزل ماموستا کرمانجی رفت، جلو آمدم و ازش پرسیدم واقعا با چشمان خودت ماموستا کریم را دیدی یا دچار توهم شدهای؟! او هم با تعجب گفت چرا توهم؟ بخدا همین الآن او را دیدم، اتفاقا خیلی هم خسته به نظر میرسید... از خوشحالی دست از پا نمیشناختم و منتظر اذان ظهر بودم که ماموستا، این بنده شایسته خدا را در مسجد خانه خدا ملاقات کنم... به ساعت که نگاه کردم یک ساعت و نیم مانده بود تا اذان، دلم میخواست عقربهٔ ساعت را دستکاری کنم و اذان را زودتر و خودم بگویم... بالاخره وضو گرفتم و برای نواختن اذان راهی مسجد شدم که متوجه شدم شخصی با عبایی سرمهای رنگ و عمامهای سفید در گوشه مسجد مشغول اقامه نماز است، مقداری به او خیره شدم، دیدم رکوع و سجدههایش طولانی است و دعا و نیایشش با حال و متفاوت بود! با خود گفتم: این ماموستا کی میتواند باشد؟ قطعا او ماموستا عبدالکریم نیست، چون او در منزل ماموستا کرمانجی است و مدت مدیدی است اینجا پرسه میزنم و ندیدهام کسی از خانه او به مسجد وارد شود! اذان را گفتم و در حین اذان و بعد از آن هم منتظر تشریف فرمایی ماموستا عبدالکریم بودم که پس از دعای «اللهم رب هذه الدعوة التامه....» ناگهان آن ماموستایی که مشغول نماز بود به سویم آمد و به گرمی من را در آغوش گرفت و ضمن معرفی خود گفت: احسنت به این صدای خوشت، از اذانت واقعا لذت بردم... از اینکه خودم را محضر ماموستا عبدالکریم میدیدم خیلی احساس عجیبی داشتم، از طرفی داشتم از خرسندی و لذت پرواز میکردم و از طرفی هم آنقدر از او خجالت میکشیدم که سراپای وجودم خیس عرق شده بود... بعد از ظهر درس تفسیر قرآن داشتیم، مایل بودم در کلاس شرکت نکنم تا از نزدیک و بیشتر با ماموستا عبدالکریم همسخن شوم که ناگهان خبر رسید ماموستا کرمانجی مشکلی برایش پیش آمده و نمیتواند کلاس تفسیر را اداره کند و تدریس تفسیر امروز به ماموستا آذرین واگذار شده است... با شنیدن این خبر، از شادی در پوستم نمیگنجیدم. لذا همراه طلبههای هم کلاسیم در مسجد نشستیم و منتظر درس تفسیر قرآن توسط استادی ماندیم که از دیر باز مشتاق دیدارش بودیم... ماموستا به محض اینکه بر ما وارد شد پس از سلام دو رکعت تحیة المسجد اقامه نمود... به نمازش که نگاه میکردیم خیلی با طمأنینه سوره حمد را تلاوت مینمود و با آرامشی خاص به رکوع و سجده میرفت... بعد از یک ربع ساعت ماموستا تشریف آورد و روبروی ما قرار گرفت و در حالی که آرامش وصف ناپذیری بر ما حاکم بود، کلاس را با احوالپرسی با تک تک طلاب آغاز کرد و پس از حمد و ستایش شروع نمود به تلاوت توام با خشوع و گریه سوره «طارق»... طوری سوره را تلاوت نمود که احساس میکردیم در روز قیامت و در دادگاه خدا حضور داریم... در پایان از ما خواست که این سوره را حفظ کنیم تا بدین وسیله تفسیر آن را هم به خوبی فرا گیریم و همچنین به ارائه درسها و پیامهای سوره طارق پرداخت... یکی از آن پیامها این بود که «پیمودن راه قرآن شوخی بردار نبوده و پویندگان این راه باید خودشان را برای انواع بیمهری و مکر کسانی که شبانه روز در صدد ضربه زدن به اهل قرآنند آماده کنند... اهل باطل و بدخواهان به طور مداوم مشغول شیطنت و نیرنگ هستند، ولی در نهایت خداوند غالب است «والله خیرالماکرین» این اولین درس زندگیم را از محضر استاد عبدالکریم آذرین آموختم. با تشکر رسول رسولی کیا- مهاباد
عثمان
17 تیر 1396 - 03:32احساس بنده این است که در بیان خاطرات باید جانب احتیاط را گرفت و از مدح پرهیز کرد. این طرز بیان باعث ایجاد شخصیت عجیب و غیر قابل توصیفی از ماموستا عبدالکریم در اذهان می شود که در راستای اخلاق نبوی نیست. "واقعا با چشمان خودت ماموستا کریم را دیدی یا دچار توهم شدهای؟" جبرئیل امین نیست که نیاز به توهم باشد. بنده ایست از بندگان صالح خدا.
بدوننام
15 تیر 1396 - 07:57احساس نميكنيد يه كم دير خبر بازداشت ايشون رو پوشش دادين؟واقعا جاى تاسفه،حتى براى عضو باسابقه اى مثل ماموستا كريم حاضر نشديد كمى از محافظه كاريتون رو كم كنيد و در حمايت ازشون بيانيه اى صادر كنين؟فرق ماموستا كريم و ماموستا رضا عبدى چيه كه راه به راه خبرش رو ميذاشتين؟ترسيدين كه به شما هم تهمت داعشى بودن بزنن؟
دوستدار استاد آذرین
14 تیر 1396 - 08:12مامۆستا آذرین را باید قدر نهاد و بر صدر نشاند. آن مرد متقی وارع و وارسته! اهل سنت نماد شهروندانی بیمدعا و ایرانیانی که باید حضورشان را در صحنههای مختلف سیاسی و اجتماعی دید و دید. امثال عبدالکریم آذرین را باید بهعنوان نمونهٔ یک انسان شریف، متعهد و صادق و عالم عامل بهعنوان الگویی حسنه به جوانان معرفی نمود تا نمود اسلام رحمانی را در شخصیت آذینیافتهٔ ایشان به چشم عیان ببینند. جای امثال ایشان زندان و بازداشت نیست. جای ایشان منبر و محراب جنگ با شیاطین انس و جن و دعوت و اصلاح جامعهٔ آشفته است. اگر امثال ایشان در زندانها باشند، واکنشگونه داعشیسم و افراطیگری و خشونتهای بیشتر را باید به نظاره نشست. به تفکر اصلاحی اصیل ایرانی به اسلام میانهروانه و مداراگرا و مسالمتجو و اهل دگرپذیری و تسامح باید مجال داد... مصلحت اسلام را باید در نظر گرفت. بهخدای علامالغیوب باید پناه برد از شرور و آفات... امیدوارم دولت تدبیر و امید و شیخ محبوب اهل سنت از حقوق مسلم شهروندان ایرانی اهل سنت بیش از پیش صیانت کند و امید ما کنشگران اهل سنت را به یأس و سرخوردگی و انفعال مبدل نکند. ما از دولت دکتر روحانی بسان دولت برآمده از رأی اکثریت ۲۴ میلیونی و بهویژه اهل سنت انتظار حمایت و پشتیبانی بیشتری داریم. یکی از محبان استاد آذرین نازنین
رسولی کیا
17 تیر 1396 - 11:13✍️خاطراتی با ماموستا عبدالکریم آذرین« بخش دوم»
نیه بنده خد
02 شهریور 1396 - 03:02من ماموستا کریم و دامادشون رو از نزدیک دیدم و باهاشون برخورد داشتم هردوتاشون واقعا آدمای خوبی هستن از نظر من اصلا رفتاراشون شبیه داعشیا نیس با کشت و کشتار و تند روی هم کاملا مخالفن ازنظر من اینا فقط بهانه افرادین ک باطرز فکر ماموستا و دامادشون مخافن امیدوارم خدا به ماموستاو دامادشون و خانواده هاشون صبر بده و هرچه زودتر ماموستا و دامادشون به آغوش خانوادشون برگردن
کوردستانی
22 تیر 1396 - 07:55درهرکشورومملکتی وقتی درانتخابات کسی رای اکثریت می آورد طرفداران وهوادارانش باحفظ حقوق اقلیت همه کاره مملکت می شوند ولی درایران که ادعای دینداری وحکومت دینی راهم دارد افرادی همچون ماموستا عبداکریم آذرین و دکترخدیو و... را که نماد والگوی نیکی و نیک رفتاری هستند و منصف ومنتقد واقعی و طرفدارواقعی اصلاحات دست به سر وزندانی می کنند آن هم غیرقانونی وتوسط نیروهای امنیتی واطلاعاتی که خود باید مقیدبه قانون وحفظ امنیت همه مردم باشند چرا باید امنیتی با فعالان ونیوکاران برخوردکنند ... درحالی که موادمخدری و قلیانی ها و... وخلاف کاران وافعی آزاد ازادهستند و..... آیا از پاسخگویی درحضور پروردگار شرم ندارند ؟ آیا جوکوردستان واهل سنت را امنیتی کردن به جای تامین امنیت کارقانونی ودرستی است ؟ آیا با این برخوردهایشان آب درآسیاب دشمنان دین نمی ریزند؟